در روزهای اخیر، فعالسازی قابلیت نمایش موقعیت مکانی حسابهای کاربری در پلتفرم ایکس، فضای سیاسی و رسانهای ایران را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. قابلیتی که در بسیاری از کشورها تنها یک ویژگی جانبی به نظر میرسد، در ایران به دلیل وجود فیلترینگ گسترده و محدودیتهای شدید اینترنت، به ابزاری افشاگرانه تبدیل شد. این تغییر ساده نشان داد که بخش قابل توجهی از چهرههای سیاسی، رسانهای و صاحبنفوذ بدون نیاز به ابزارهای دور زدن فیلتر، به اینترنت آزاد دسترسی دارند؛ واقعیتی که سالها در سایه پنهان مانده بود.
تا پیش از این، موضوع «سیمکارت سفید» و «اینترنت طبقاتی» بیشتر در حد شایعه و گمانهزنی مطرح میشد. اما اکنون شواهدی غیرقابل انکار از وجود رانت ساختاری آشکار شده است؛ رانتی که برخی مسئولان و حتی منتقدان رسانهای ترجیح میدادند در تاریکی باقی بماند. واکنشها به این افشاگری نیز خود گویای عمق بحران است: از سکوت و انکار گرفته تا اعترافهای دیرهنگام و توجیهات غیرقابل پذیرش. این رفتارها نشاندهنده رسوب یک فرهنگ سیاسی است که بر پنهانکاری، عدم شفافیت و ریاکاری بنا شده است.
مسئله اصلی تنها دسترسی چند مقام یا فعال سیاسی به اینترنت آزاد نیست؛ مشکل در تثبیت یک نظم معیوب است که در آن رانت به قاعدهای دائمی تبدیل شده است. جامعه ایران سالهاست با ساختاری مواجه است که در آن حاکمان از امکانات ویژه برخوردارند، در حالی که مردم برای دسترسی به ابتداییترین خدمات جهانی باید هزینههای سنگین بپردازند و کیفیتی پایینتر از استانداردهای جهانی را تحمل کنند.
فیلترینگ در ایران نهتنها یک محدودیت ارتباطی، بلکه به کسبوکاری سودآور تبدیل شده است. شبکههای فروش فیلترشکن و تخصیص اینترنت آزاد به گروههای خاص، چرخهای را شکل دادهاند که نشان میدهد فیلترینگ عملاً به دو حلقه مکمل تبدیل شده است: فیلترکنندگان و فیلترفروشان. نتیجه این چرخه، تحمیل میلیاردها تومان هزینه اضافی به مردم و کاهش کیفیت زندگی دیجیتال آنان است.

ماجرای اخیر اینترنت سفید دقیقاً در امتداد همین روند قرار دارد. مواضع متناقض اعضای دولت، سکوت وزیر ارتباطات و حتی اظهارات فرزند رئیسجمهور، همگی نشانهای از شکاف عمیق میان گفتار و رفتار در ساختار قدرت هستند. وعدههای مکرر درباره رفع فیلترینگ یا تحقق عدالت دیجیتال هیچگاه با واقعیتهای آشکار همخوانی نداشته و این تضاد به بحران اعتماد عمومی دامن زده است.
فروپاشی اعتماد اجتماعی یکی از خطرناکترین پیامدهای این وضعیت است. وقتی حقیقت تنها از طریق افشاگریهای تصادفی یا قابلیتهای جدید یک پلتفرم آشکار میشود، جامعه با پرسشی بنیادین روبهرو میگردد: چه چیزهای دیگری هنوز پنهان مانده است؟ این پرسش امروز ذهن بسیاری از ایرانیان را مشغول کرده و در شبکههای اجتماعی بازتاب گستردهای یافته است.
آنچه بیش از همه دردناک جلوه میکند، نه صرفاً دسترسی گروهی محدود به اینترنت آزاد، بلکه واکنشهای حاکمیت است: انکار، تناقض، حمله و تلاش برای شخصیسازی بحران. این رفتارها نشان میدهد مشکل اصلی در وجود رانت نیست، بلکه در نهادینه شدن توجیهگری و شانه خالی کردن از مسئولیت بهعنوان ابزار حکمرانی است.
در نهایت، ماجرای سیمکارت سفید تنها نوک کوه یخی است که زیر آن سالها ناکارآمدی، رانت و نابرابری پنهان شده است. قربانی اصلی این روند نه فقط اینترنت آزاد، بلکه اعتماد عمومی و اخلاق سیاسی است؛ ارزشهایی که هر جامعه برای ادامه حیات سالم به آن نیاز دارد و ایرانیان مدتهاست از آن محروم ماندهاند.










