فهرست بستن

آیا افراد ثروتمند واقعاً خودخواه‌تر هستند؟ | اثر اسکروچ چیست؟

خرید رپورتاژ ارزان
آخرین مطالب سایت
آیا افراد ثروتمند واقعاً خودخواه‌تر هستند؟ | اثر اسکروچ چیست؟

در روایت‌های فرهنگی و داستان‌های عامه، چهره‌های ثروتمند اغلب با صفاتی چون بی‌رحمی، خودمحوری و بی‌تفاوتی نسبت به دیگران به تصویر کشیده شده‌اند. از اسکروچ سرد و منزوی در داستان‌های کلاسیک گرفته تا آقای برنز در دنیای انیمیشن، این الگوها سال‌هاست که در ذهن مخاطبان جا خوش کرده‌اند. اما آیا این تصویر صرفاً یک کلیشه است یا ریشه‌ای روان‌شناختی دارد؟

بررسی‌های علمی اخیر نشان می‌دهد که رابطه‌ای قابل‌توجه میان افزایش ثروت و کاهش رفتارهای اخلاق‌مدار وجود دارد. پژوهشگران دریافته‌اند که افراد ثروتمند در موقعیت‌های مختلف، تمایل بیشتری به نادیده‌گرفتن اصول اخلاقی از خود نشان می‌دهند؛ از تقلب در آزمون‌ها گرفته تا بی‌تفاوتی نسبت به درد و رنج دیگران. این یافته‌ها نشان می‌دهد که ثروت نه‌تنها سبک زندگی را تغییر می‌دهد، بلکه ممکن است بر نحوه‌ی تعامل فرد با جامعه نیز اثر بگذارد.

با این حال، برخی روان‌شناسان معتقدند که این رفتارها الزاماً نتیجه‌ی ثروتمند شدن نیستند، بلکه ممکن است خود ثروت‌طلبی از یک وضعیت روانی خاص سرچشمه بگیرد. دکتر استیو تیلور از دانشگاه لیدز بکت بر این باور است که میل شدید به ثروت اغلب از احساس نارضایتی، اضطراب درونی یا خلأهای عاطفی ناشی می‌شود. به‌گفته‌ی او، افراد شاد و رضایتمند معمولاً انگیزه‌ای برای انباشت ثروت ندارند، زیرا نیازهای روانی‌شان از مسیرهای دیگر تأمین می‌شود.

این دیدگاه، مفهوم «اثر اسکروچ» را از یک تصویر کلیشه‌ای به یک پدیده‌ی قابل‌تحلیل تبدیل می‌کند. شاید شخصیت‌هایی مانند اسکروچ یا آقای برنز، نمادهایی باشند از افرادی که در مسیر رسیدن به ثروت، بخشی از انسانیت خود را پشت سر گذاشته‌اند نه به‌خاطر پول، بلکه به‌خاطر آنچه در درونشان گم شده بوده.

در نهایت، این پرسش باقی می‌ماند که آیا ثروت انسان را تغییر می‌دهد یا فقط آنچه را که پیش‌تر درونش بوده، آشکار می‌سازد؟ شاید پاسخ این سؤال، کلید درک بهتر رفتارهای اجتماعی در جوامع مدرن باشد.

اثر اسکروچ

اگرچه فرضیه فرد خسیس پیر و ثروتمند می‌تواند یک کلیشه به نظر برسد، اما دانشمندان می‌گویند که «اثر اسکروچ» چیزی فراتر از یک برچسب نامطلوب است؛ در واقع افراد ثروتمند واقعاً خودخواه‌تر هستند. با وجود کلیشه‌ای بودن این موضوع، تحقیقات زیادی نشان می‌دهند که هرچه ثروت افراد بیشتر باشد، احتمالاً آن‌ها اصول اخلاق کمتری دارند.

روانشناسان دانشگاه کالیفرنیا در یک پژوهش دریافتند که بیشتر احتمال دارد افراد طبقات بالای جامعه در مذاکرات دروغ بگویند، برای بردن جایزه تقلب کنند و رفتارهای غیراخلاقی در محیط کار را تأیید نمایند. همین پژوهش نشان داد که این تمایلات عمدتاً به دلیل نگرش مثبت‌تر افراد طبقات بالا نسبت به طمع است.

از طرف دیگر، تحقیقات دیگری حاکی از آن است که افراد با وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین‌تر، معمولاً همدلی بیشتری نسبت به رنج دیگران در مقایسه با همتایان ثروتمند خود تجربه می‌کنند.

البته، تنها این طبقه اجتماعی نیست که رفتار خودخواهانه افراد را پیش‌بینی می‌کند. مطالعات نشان داده‌اند که رانندگان خودروهای گران‌تر کمتر احتمال دارد که برای عبور عابران پیاده سرعت خود را کاهش دهند یا به رانندگان دیگر اجازه ورود به جاده را بدهند. در واقع، یک مطالعه توسط دانشگاه نوادا نشان داد که به ازای هر ۹۳۶ یورو افزایش در قیمت خودرو، احتمال کاهش سرعت راننده برای عبور عابران پیاده، سه درصد کاهش می‌یابد.

با این حال، یک پرسش واضح مطرح می‌شود: آیا پول افراد را خودخواه می‌کند یا خودخواه بودن، سبب ثروتمند شدن می‌شود؟

  • سایکوپاتی (روان‌پریشی): این ویژگی با رفتارهای ضد اجتماعی، سلطه‌جویی، عدم همدلی و اقدام بدون پشیمانی مرتبط است، همچنین افراد با نمره سایکوپاتی بالا معمولاً بی‌ثبات و تکانشی (بدون فکر) عمل می‌کنند.
  • نارسیسم (خودشیفتگی): افراد خودشیفته اغلب خودخواه، متکبر، لاف‌زن و نسبت به انتقاد حساس هستند و این ویژگی با حس استحقاق یا برتری همراه است.
  • ماکیاولیسم: افرادی که در این ویژگی امتیاز بالایی کسب می‌کنند، برای کسب منافع شخصی حاضرند غیراخلاقی عمل کنند، این خصیصه با سلطه‌جویی، بدبینی و فقدان همدلی نسبت به دیگران مرتبط است.
سیمپسون ها

به گفته دکتر تیلور، پاسخ این است که همان ویژگی‌های شخصیتی که باعث خودخواهی افراد می‌شود، احتمال دستیابی و تلاش برای ثروت را نیز در آن‌ها افزایش می‌دهد. این ویژگی‌ها به‌عنوان سه‌گانه تاریک (Dark Triad) شناخته می‌شوند و شامل سایکوپاتی، نارسیسم و ماکیاولیسم هستند.

با اینکه تحقیقات به طور مداوم نشان می‌دهند که افراد دارای این ویژگی‌ها به موقعیت‌های قدرت اجتماعی و ثروت بیشتر جذب می‌شوند، مطالعات همچنین حاکی از آن است که آن‌ها کمتر احساس شادی می‌کنند. مرزهای روانی این افراد به قدری قوی است که احساس می‌کنند از دیگران و جهان جدا هستند و فاقد همدلی یا ارتباط عاطفی با دیگران‌اند.

این کمبود که ناشی از شخصیت سه‌گانه تاریک است، برخی افراد را وادار می‌کند که با بالا بردن موقعیت اجتماعی و قدرت خود، این خلاء را جبران کنند. این عامل می‌تواند توضیح دهد که چرا میزان شیوع سایکوپاتی بالینی در میان اعضای هیئت مدیره شرکت‌ها، سه برابر بیشتر از جمعیت عادی است.

افرادی با ویژگی‌های خودشیفتگی و سایکوپاتی شدیداً جذب ثروت می‌شوند؛ آن‌ها با دیگران به عنوان ابزاری رفتار می‌کنند که تنها در صورت کمک به ارضای خواسته‌هایشان ارزش دارند. آن‌ها سعی می‌کنند حس کمبود خود را با افزودن چیزهایی به خود جبران کنند تا احساس کامل‌تر بودن داشته باشند و تلاش می‌کنند که یک خلأ درونی را پر کنند.

در عین حال، فقدان همدلی که در میان سایکوپات‌ها و خودشیفته‌ها رایج است، دستیابی به موفقیت را آسان‌تر می‌کند. این ویژگی‌ها باعث می‌شوند که افراد بی‌رحم‌تر باشند و کمتر نگران آسیب دیدن دیگران در روند کسب ثروت باشند.

ایلان ماسک

این وضعیت، با این حقیقت که پول پس از عبور از یک حد مشخص، تأثیر بسیار کمی در افزایش شادی دارد، بدتر هم می‌شود. از سوی دیگر، افراد شاد و دلسوز، اصلاً نیازی به دستیابی به مقادیر زیادی ثروت ندارند.

با این حال، این بدان معنا نیست که همه افراد ثروتمند شرور هستند. همانطور که دکتر تیلور اشاره می‌کند، برخی افراد به دلیل داشتن ایده‌های عالی، استعداد فوق‌العاده یا صرفاً به ارث بردن ثروت بدون هیچ تلاشی، ثروتمند می‌شوند. برخی ثروتمندان مانند بیل گیتس، حتی بخش‌های عظیمی از ثروت خود را به جای احتکار کردن، به امور خیریه می‌بخشند.

با این حال، اگر نظریه دکتر تیلور درست باشد، این موضوع توضیح می‌دهد که چرا ثروت با ویژگی‌هایی مانند دلسوزی و همدلی رابطه منفی دارد. همچنین توضیح می‌دهد که چرا برخی از ثروتمندترین افراد جهان به طور مداوم برای دستیابی به ثروت بیشتر تلاش می‌کنند، به جای اینکه به سادگی از ثروت‌ عظیم خود لذت ببرند.

بر اساس پژوهشی در سال ۲۰۱۷ که توسط یک تیم بین‌المللی از متخصصان انجام شد، سخاوتمند بودن واقعاً باعث شادمانی بیشتر مردم می‌شود. این مطالعه نشان داد که نورون‌های موجود در بخشی از مغز که با سخاوت مرتبط هستند، نورون‌های استریاتوم شکمی را فعال می‌کنند که با شادی ارتباط دارند.

جف بزوس

در یکی از جالب‌ترین مطالعات روان‌شناسی مالی که اخیراً در سوئیس انجام شده، پژوهشگران به بررسی رابطه میان رفتارهای سخاوتمندانه و احساس شادی پرداختند. در این آزمایش، ۵۰ داوطلب به مدت چهار هفته، هر هفته مبلغ ۲۵ فرانک سوئیس دریافت کردند. اما نکته‌ی اصلی این بود که شرکت‌کنندگان باید تصمیم می‌گرفتند چه میزان از این پول را به دیگران هدیه دهند، بدون هیچ اجبار یا فشار بیرونی.

در طول این فرآیند، فعالیت مغزی داوطلبان با استفاده از فناوری تصویربرداری fMRI ثبت شد تا واکنش‌های عصبی آن‌ها در لحظه‌ی تصمیم‌گیری تحلیل شود. انتخاب‌ها از ۳ تا ۲۵ فرانک متغیر بود و گیرنده‌ی هدیه نیز فردی ناشناس و متفاوت از انتخاب‌های قبلی بود، تا تأثیر روابط شخصی حذف شود.

نتایج این مطالعه نشان داد که افرادی که پیشاپیش تصمیم گرفته بودند بخشی از پول خود را صرف دیگران کنند، سطح شادی بالاتری را تجربه کردند. این افزایش شادی نه‌تنها در گزارش‌های ذهنی شرکت‌کنندگان مشهود بود، بلکه در فعالیت بخش‌هایی از مغز که با پاداش و رضایت مرتبط هستند نیز ثبت شد.

این یافته‌ها نشان می‌دهد که بخشندگی، حتی در مقیاس کوچک، می‌تواند تأثیر مستقیمی بر احساس رضایت و شادی داشته باشد. برخلاف تصور رایج که خرج کردن برای خود را عامل خوشحالی می‌داند، این پژوهش نشان می‌دهد که صرف منابع برای دیگران، مغز را به‌گونه‌ای تحریک می‌کند که احساس مثبت‌تری در فرد ایجاد می‌شود.

نتایج کامل این تحقیق در نشریه معتبر Nature Communications منتشر شده و می‌تواند مبنایی برای مطالعات گسترده‌تر در زمینه روان‌شناسی رفتار مالی و علوم اعصاب باشد. این پژوهش همچنین پرسشی مهم را مطرح می‌کند: آیا شادی واقعی در دریافت است یا در بخشیدن؟

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله

برچسب‌ها:

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x