بازنویسی و غنیسازی متن:
مصرف مواد مخدر در ایران امروز، دیگر صرفاً یک ناهنجاری فردی یا بحران اخلاقی تلقی نمیشود؛ بلکه بهعنوان پیامدی آشکار از ساختارهای نابرابر اقتصادی، فرسودگی شغلی و فشار شدید معیشتی شناخته میشود. در بسیاری از مشاغل سخت و کمدرآمد مانند کارگران فصلی و ساختمانی، رانندگان حملونقل جادهای و نیروهای شاغل در مناطق صنعتی، مواد مخدر بیشتر نقش یک عامل دوام و تابآوری را ایفا میکند تا ابزار سرگرمی یا تفریح. این مواد برای بسیاری از کارگران به ابزاری بدل شدهاند تا بدن خسته و فرسوده خود را از صبح تا نیمهشب در برابر کار طاقتفرسا نگه دارند و بهگونهای ادامه حیات شغلی دهند.
مجموع گزارشها و پژوهشها نشان میدهد که سهم طبقات پایین جامعه در میان مصرفکنندگان مواد به شکل قابل توجهی رو به افزایش است؛ تا جایی که در برخی محیطهای کاری، حضور مواد بخشی از عرف و فرهنگ کار روزمره شده است. براساس دادههای منتشرشده در روزنامه شرق و پژوهشهای رسمی سالهای گذشته، تخمین زده میشود که حدود ۲۲ درصد کارگران در محیطهای صنعتی و بیش از ۳۰ درصد افراد شاغل در حملونقل و مشاغل فصلی به نوعی مصرف مواد دارند. نتایج همین تحقیقات بیان میکند که سهم طبقات فرودست از جمعیت مصرفکنندگان، احتمالا اکنون از مرز ۴۰ درصد عبور کرده است.
در مناطق صنعتی مهم کشور مانند عسلویه، گلگهر، معادن کرمان و بنادر جنوبی، بسیاری از کارگران در شرایطی کار میکنند که دستمزدها پایین و بیمه و امنیت شغلی متزلزل است و ساعت کاری بیش از حد توان انسانی ادامه دارد. در چنین فضاهایی، تریاک و شیشه تنها یک ماده مصرفی نیستند، بلکه به وسیلهای برای مقابله با فرسایش جسم و روان تبدیل شدهاند. این مواد عملاً حکم یک مُسکن اجتماعی و شغلی را دارند، مُسکنی که استثمار را قابل تحملتر جلوه میدهد.
این الگو تنها به ایران محدود نیست و مشابه آن در بسیاری از نقاط جهان مشاهده میشود. در معادن میانمار، متآمفتامین موسوم به یابا برای بیداری شبانه کاربرد دارد. در کارخانههای نیجریه، ترامادول به شکلی گسترده برای مقابله با خستگی مصرف میشود. بحران اوپیوئیدها در آمریکا نیز میلیونها کارگر، کشاورز و قشر کار یدی را به مسکنهای صنعتی وابسته کرده است. در همه این نمونهها، بدن کارگر برای بقا ناچار است به مواد تکیه کند تا زیر بار سنگین تولید از پای درنیاید.
بنابراین، اعتیاد در بسیاری از این موارد نه انتخابی آگاهانه و دلخواه، بلکه واکنشی ضروری به شرایط ناعادلانه کار و زندگی است. بدنی که به مواد مخدر وابسته میشود، درواقع بدنی است که تحت استثمار شدید قرار گرفته و تلاش میکند خود را در مدار تولید حفظ کند. اعتیاد در چنین بستری را باید فریاد خاموش طبقه کارگر دانست؛ پاسخی زیستی به فشار فقر، ناامنی اقتصادی و تنش مداوم معیشتی.








