ترور دو قاضی دیوان عالی کشور به تیتر اول رسانههای داخلی و شبکههای اجتماعی تبدیل شده است. از همان ساعت اول اعلام شد که آبدارچی دیوان عالی کشور با شلیک اسلحه کمری، قاضی محمد مقیسه رئیس شعبه و دادرس دیوان عالی کشور و علی رازینی دادستان پیشین انقلاب را هدف قرار داده است. اکنون جزئیات بیشتری از این حادثه منتشر شده است.
خبرگزاری فارس به نقل از یک منبع آگاه نوشته که این قضات با تیر جنگی اسلحه کلت و در دفترشان هدف قرار گرفتند. این حادثه در محل دفتر این قضات رخ داده و یک مستشار دیوان عالی نیز در محل حادثه حضور داشته است که هنگام تیراندازی زیر میز میرود.
روزنامه ایران در مورد جزئیات این ترور نوشته است: «ساعت ۱۰:۳۰ شنبه ۲۹ دی آبدارچی ۳۱ ساله ناگهان وارد شعبه ۳۹ در طبقه اول ساختمان شد. او به محض ورود به اتاق در حالیکه حجتالاسلام والمسلمین علی رازینی (رئیس شعبه)، حجتالاسلام والمسلمین محمد مقیسه (مستشار) و مأمور حفاظت حضور داشتند، اسلحهای را از زیر لباسش بیرون کشید و شروع به شلیک کرد. او پس از هدف قرار دادن قضات و مأمور محافظ، بلافاصله با همان اسلحه از شعبه خارج شد و به طبقه سوم فرار کرد.
حاضران که با شنیدن صدای شلیکها وحشتزده به سمت اتاق دویده بودند، با دیدن پیکرهای خونین حجتالاسلام والمسلمین علی رازینی و حجتالاسلام والمسلمین محمد مقیسه و مأمور حفاظت که از ناحیه کتف مجروح شده بود، با پلیس و اورژانس تماس گرفتند.
در همین هنگام صدای گلوله دیگری از راهروی طبقه سوم شنیده شد و با حضور در محل مشخص شد آبدارچی جوان با شلیک یک گلوله به قلبش خودکشی کرده است.
تحقیقات تیم جنایی بهدنبال شهادت قاضی و مستشار شعبه ۳۹ دیوانعالی کشور آغاز شد. بلافاصله سه آمبولانس راهی محل شدند.
در تحقیقاتی که تیم جنایی انجام داد، مشخص شد از زمان حضور مرد آبدارچی در شعبه تا خروج وی از اتاق محل ترور فقط ۱۳ ثانیه زمان طول کشیده است. از آنجا که عامل این ترور لحظاتی بعد خودکشی کرده، انگیزه وی از این اقدام در هالهای از ابهام ماند. در بازرسی از صحنه جنایت مشخص شد که ۶ تیر به صورت متوالی و رگباری شلیک شده است.
همچنین در بررسیهای صورت گرفته از سوی تیم جنایی مشخص شد که آبدارچی جوان هیچ اختلاف قبلی با قربانیان حادثه نداشته است. به دستور بازپرس جنایی، اجساد به سردخانه منتقل شده و مأمور محافظ که از ناحیه کتف مورد اصابت گلوله قرار گرفته به بیمارستان منتقل شد.
تحقیقات برای رازگشایی از انگیزه آبدارچی که ۱۰ سال نیز سابقه کار در دادگستری دارد همچنان از سوی تیم جنایی در دست بررسی است.»
در ساعات اخیر تصاویر و شایعاتی در مورد هویت ضارب در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود که صحت آنها تایید نشده است. برخی گمانهزنیها در داخل کشور از دخالت سازمان مجاهدین خلق در این ترور خبر داده و به شباهتهای آن با ترورهای اوایل انقلاب که توسط این سازمان انجام میشد اشاره دارند. برخی نیز سلطنتطلبان را در این حادثه دخیل میدانند.
ناصر رضوی، مامور سابق وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران (واجا)، در گفتوگو با انصاف نیوز به پرسشها پیرامون ابهامات این پرونده و بعضی دیگر از مسائل مربوط به «سازمان مجاهدین خلق» پاسخ داده است که در ادامه میخوانید.
خبرگزاری ایرنا در سال ۱۴۰۱ به بهانهی انتشار کتاب گفتوگویی با رضوی، دربارهی او نوشته بود: «ناصر رضوی از مسئولان اطلاعاتی امنیتی در نهادهای عمده کشور (اعم از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی) بوده که بیش از ۳۰ سال عمر خدمتی خویش را صرفا در حوزه التقاط و به شکلی ویژه در مبارزه با سازمان مجاهدین خلق (منافقین) طی کرده است.»
جزئیات جدید از قتل قضات دیوان عالی کشور
عامل قتل قضات دیوان عالی کشور به دلیل افسردگی و تغییر رسته از اداری به خدماتی، با کاهش حقوق مواجه شده بود و این موضوع باعث عصبانیت او شده بود. در روز حادثه، پس از قتل آقایان مقیسه و رازینی، او به سراغ آقای نیری رفت، اما با محافظ درگیر شد و در نهایت کشته شد.
رضوی درباره نحوه تهیه سلاح توسط عامل ترور گفت: تناقضگوییهایی در این باره وجود داشت، اما واقعیت این است که او به کسی برای دریافت اسلحه مراجعه کرده بود، اما این فرد به او سلاحی نداده و معلوم نیست که سلاح مورد استفاده را از کجا تهیه کرده است. اینکه این سلاح متعلق به محافظ باشد، درست نیست.
قتل رازینی و مقیسه سیاسی نبود
این کارشناس امنیتی معتقد است که زمینه قتل رازینی و مقیسه میتواند به دلیل مشکلات معیشتی و فقر عامل آن باشد و میگوید: این قتل سیاسی نبود. مشخص نیست که او نسبت به آقایان رازینی و مقیسه دلخوریهای شخصی داشته یا ناراحتیاش نسبت به کلیت سازمان بوده است.
رضوی میگوید: همین موارد به او انگیزه داده که سه نفری که در مجموعه در ردههای بالا بودهاند (نیری، رازینی و مقیسه) را هدف قرار دهد. متاسفانه هر دو طرف پرونده در قید حیات نیستند که تحقیقات بیشتری بتوان کرد. او در زمانی که برای زدن آقای نیری میرود با محافظ درگیر شده و خود را کشته است.
مامور پیشین وزارت اطلاعات تاکید دارد که پروندههای مشابهی نیز در سالهای دورتر وجود داشته که به «سازمان مجاهدین خلق» ارتباط داده میشد، اما شواهد و اسنادی برای اثبات آن وجود نداشت.
ناصر رضوی در گفتوگو با انصاف نیوز گفت: نخستین باری که همین آقای رازینی در سال ۷۷ ترور شد، اطلاعات صحنه نشانگر آن بود که این اقدام کار «سازمان» نیست. تحقیقات انجام شد و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که این ترور کار «سازمان» نبوده و در نهایت مشخص شد که «گروه مهدویت» در آن نقش داشت.
واکنش رازینی به ترور اول
او درباره واکنشها به این موضوع گفت: وقتی که آقای رازینی در بیمارستان بستری بود به دیدن او رفتم و برایش توضیح دادم که این ترور کار «سازمان» نبوده. او خیلی ناراحت شد و گفت که من میدانم کار آنهاست و شما بیخود میگویید!
این کارشناس امنیتی گفت: از سال ۶۰ به بعد مسائل بسیاری ارتباطی به «سازمان» نداشت ولی با انگیزههای مختلف تلاش میشد به «سازمان» مرتبط شود.
او در همین باره پرونده قتل اقوام یکی از مسئولان وقت را به عنوان مثال مطرح کرد و در توضیحات بیشتر درباره آن گفت: مقتول در جزیره کیش مسئولیتی داشت و خانمی او را با چاقو کشته بود و ماجرا را به «سازمان» منتسب کرده بودند. ما بررسی کردیم و دیدیم که کار آنها نبود.
رضوی واکنش به این پرونده را شبیه به پروندههای مشابه دیگر دانست و گفت: آن مسئول خیلی ناراحت شد و توهین کرد و گفت افرادی که پرونده را بررسی کردند خودشان نفوذی و مرتبط با «سازمان» هستند. این در حالی بود که مقتول دوست همسر این خانم بود و قصد تجاوز به همسر دوستش را داشت که آن خانم هم از خود دفاع کرد و با چاقو او را زد.
تیراندازی به هاشمی رفسنجانی و ارتباط آن با سازمان مجاهدین خلق
این مامور سابق وزارت اطلاعات به پرونده تیراندازی به هاشمی رفسنجانی در حرم امام در بهمن ۷۲ اشاره کرد و گفت: عامل این اقدام ارتباطی به سازمان مجاهدین خلق نداشت، اما اصرار بر این بود که او به این سازمان منتسب شود.
او درباره جزئیات این پرونده گفت: فردی به نام موسوی سلاح را برای کوروش نیکاختر به محل نماز آورده و تحویل او داده بود. نیکاختر هم شلیک کرد، اما اسلحه خفیف بود و گلوله برد چندانی نداشت. آن زمان به دلیل مسئولیتی که داشتم فشار زیادی روی من بود تا اعلام کنم که این اقدام کار CIA، موساد و منافقین است.
رضوی ادامه داد: ما هر چه سوابق نیکاختر، موسوی و صلصالی (به عنوان کسی که آنها تحت تأثیر او بودند) را بررسی کردیم، هیچ ارتباطی بین آنها و سرویسهای خارجی یا سازمان پیدا نکردیم.
این مامور سابق واجا گفت: در این پرونده کار به جایی رسید که از یکی از شاگردان کابوک (پدر هیپنوتیزم ایران) هم کمک گرفتند تا شاید با این ابزار آنها به این موضوع اعتراف کنند. البته من اعتقادی به این مسئله نداشتم و نتیجه هم نداد.
او ادامه داد: ما در این مورد تحت فشار مستمر بودیم و مدعی بودند که آقای هاشمی از اینکه بگویید اقدامی فردی بوده ناراحت است. این در حالی بود که این فرد خبرنگار نشریهای بود که در سیستان و بلوچستان، خوزستان و جاهای مختلف میرفت و فقر و محرومیت حاکم بر این مناطق را میدید.
رضوی گفت: صلصالی به او میگفت هاشمی مالک فلان بانک است و هزاران هکتار باغ پسته و ثروت فراوانی دارد. با شنیدن این حرفها و آن وضعیت فقری که دیده بود دچار تعارض میشود و در نهایت تصمیم گرفت هاشمی را ترور کند. هر طور بررسی کردیم به این نتیجه نرسیدیم که ارتباطی با سازمان یا سرویسهای خارجی دارد.
این مامور پیشین امنیتی گفت: با وجود فشارها به کاری که داشتیم خیانت نکردیم و زیر بار فشارها نرفتیم. اعلام کردیم انگیزه این فرد شخصی بوده است. در نهایت هم آقای هاشمی شکایت از جنبه خصوصی پرونده را ادامه نداد.
رضوی در مثال دیگری گفت: موردی بود که فردی اسلحهاش را تحویل داد و گفته بود با سازمان ارتباط دارم و از طرف آنها مأموریت دارم که افرادی را ترور کنم. با او مصاحبه کردم و پس از چند جمله به او گفتم وقتی با سازمان ارتباطی نداری چرا دروغ میگویی؟ او در واکنش با گریه گفت طلبکار دارم و دنبالم هستند. به ارومیه رفتم و از آنجا اسلحه تهیه کردم تا به زندان بروم. اینطور بهتر است!
انتساب ترورها به سازمان به نفع آنهاست
این کارشناس امنیتی در پاسخ به این سوال که آیا انتساب این رخدادها به نفع سازمان مجاهدین خلق بوده یا به ضرر آنها، گفت: این کار به نفع سازمان تمام میشود. کاری را به آنها منتسب میکنید که در توان سازمان در شرایط فعلی نیست. البته اگر در توانشان بود این کار را انجام میدادند بدون آنکه مسئولیت آن را بپذیرند.
مامور سابق وزارت اطلاعات گفت: با چنین کاری صرفاً به آنها اعتباری داده میشود به شکلی که گویا در این سطح نفوذ دارند و میتوانند چنین تروری را طراحی و اجرا کنند در حالی که آنچه رخ داده ارتباطی به آنها نداشته است.
او با اشاره به پرونده ترور قضات رازینی و مقیسه درباره احتمال تغییر موضع اولیه درباره انتساب آن به سازمان مجاهدین خلق گفت: بعید میدانم که تغییری رخ دهد. به این دلیل که مسئولان از ابتدا موضع گرفتند و تغییر این موضع مقاومتی را هم از طرف خانواده مقتولین بروز خواهد داد.
در دولتهای میانهرو سازمان مجال بروز و ظهور پیدا نمیکند
رضوی در تحلیلی درباره نسبت میان دولتهای میانهرو و عملکرد سازمان مجاهدین خلق گفت: در دولت خاتمی یا پزشکیان که شعارهایی همچون تنشزدایی یا آزادیهای اجتماعی و مانند آن در حاکمیت مطرح میشود، اقبالی به چنین جریانی نخواهد بود و رجوی و امثال او مجال بروز و ظهور پیدا نمیکنند.
این کارشناس امنیتی با اشاره به رفتار این سازمان در دولت سیدمحمد خاتمی گفت: خاتمی و دولت او از سوی مسعود رجوی فتنه نامیده میشد و نخستین بار این واژه از طرف او به ادبیات سیاسی ایران وارد شد. او میگفت خاتمی میخواهد ما را با شعارهای خودمان خفه کند.
او ادامه داد: خاتمی توانسته بود سازمان را خلع شعار کند. طرح شعارهایی مثل آزادی، جامعه مدنی، تنشزدایی با جهان، عدم مخالفت با مدرنیته و توسعه از سوی حکومت در عمل به معنای مرگ سازمان است و از طرف دیگر هر چه شرایط به سمت امنیتی و سختگیری برود شرایط به نفع آنها خواهد بود.
استفاده «سازمان» از شکاف میان ایران و غرب
رضوی با بیان اینکه «سازمان» از شکاف میان ایران و غرب بهرهبرداری میکرد و فعالیتهای خود را در اروپا و آمریکا گسترش میداد، گفت: در آن زمان در عراق هم هنوز در شرایط پایداری نرسیده بودیم و روابط بین دو کشور تنشآلود بود.
مامور سابق وزارت اطلاعات ادامه داد: بنا بر همین موارد میدانستیم که رجوی میخواهد میز را به هم بزند و تنها راهش هم ترور و ایجاد شرایط امنیتی بود تا دولت را با شکست مواجه کند. جذب نیرو مشروط بر حاکم شدن درگیری و شرایط امنیتی است.
او درباره ترورهای آن زمان گفت: «سازمان» از سالهای ۷۷ و ۷۸ ترورها را شروع کرد. در آن زمان به لیستی دست پیدا کردیم که بر اساس آن «سرخط جناحها» از اهداف ترور بودند.
مصباح، تاجزاده و عسگراولادی در لیست ترور «مجاهدین خلق»
رضوی با نام بردن از چهرههایی همچون آقایان مصباح یزدی، مصطفی تاجزاده و عسگراولادی به عنوان برخی افرادی که نامشان در این فهرست بود، گفت: بسیاری از این ترورها با نفوذی که در پایگاه اشرف داشتیم ناموفق بود و پیش از عملیات با تیمهای ترور برخورد کردیم. البته در مواردی مثل ترور آقایان لاجوردی و صیاد شیرازی هم آنها موفق بودند.
او با بیان اینکه «در دولت خاتمی درخواست دادیم قرارگاه اشرف را بزنند»، گفت: در شورایعالی امنیت ملی برای توضیح این موضوع رفتم و گفتم که آنها طبق اطلاعات ما در این تاریخ جلسهای دارند و میتوانیم بزنیم. خاتمی از افراد حاضر پرسید که آمادگی این کار وجود دارد، که آنها پاسخ مثبت دادند و به قرارگاه اشرف حمله شد.
«سازمان» در دی ۹۶ پشت درگیریهای جناحها پنهان شد
رضوی با تاکید بر اینکه در حوادث سالهای ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ نیروهای «سازمان» حضور میدانی نداشتند، گفت: در اتفاقات دی ۹۶ آنها پشت درگیریهای جناحها پنهان شدند و از طریق تحریک جناحها و حضور در شبکههای اجتماعی فعال بودند.
او میگوید در سال ۱۴۰۱ هم شاهد همین شکل فعالیت آنها بودیم و ادامه میدهد: در آن سالها هم آنها حضور فیزیکی نداشتند.
مامور سابق وزارت اطلاعات با اشاره به حوادث پس از انتخابات ۸۸ گفت: در تظاهرات دو تا سه میلیونی ۲۵ خرداد و دیگر تجمعات حتی یک شعار هم به نفع «سازمان» داده نشد.
رضوی با بیان اینکه «در سطح جامعه گرایشی به نفع آنها دیده نمیشود و تلویزیونشان هم مخاطب چندانی ندارد»، گفت: هنگامی که پلیس آلبانی به مقر آنها حمله برد و کامپیوترهایشان را جمعآوری کرد، آمریکاییها هم از این اقدام آلبانی حمایت کردند و گفتند «سازمان» شرایط آلبانی را رعایت نکرده و پایگاه و مقبولیتی هم در ایران ندارند.
او ادامه داد: البته با توجه به اتفاقات اخیر سوریه از نظر تحلیلی میتوان گفت که برای غربیها خیلی اهمیت ندارد که یک گروه سابقه تروریستی داشته باشد و از فردی داعشی که تروریست بوده و بشار را سرنگون کرد استقبال میکنند و چهره مقبولی به او میدهند. شاید اگر «سازمان» هم قدرتی از خود نشان دهد بگویند چه اهمیتی دارد سابقه چریکی و تروریستی داشتهاند و ضدآمریکایی بودند!
او درباره حضور برخی مقامهای آمریکایی در نشستهای سازمان مجاهدین خلق گفت: این موارد حمایت غیررسمی و غیردولتی از «سازمان» است. پمپئو یا بولتون و بسیاری دیگر چند هزار دلار دریافت میکنند و در جمع آنها سخنرانی میکنند و فحشی هم به جمهوری اسلامی میدهند و آنها را در سخنرانی حمایت میکنند. این نشانه حمایت «دولت آمریکا» نیست.
روابط آمریکا با جمهوری اسلامی و «مجاهدین خلق»
رضوی با بیان اینکه «آمریکا با جمهوری اسلامی به نسبت رضا پهلوی و «مجاهدین خلق» راحتتر کار میکند»، گفت: البته گاهی هم شرایط متفاوت میشود و مثلا رئیس جمهور فرانسهای که در گذشته اعضای «مجاهدین» را دستگیر کرده بودند در دورهای هم با فردی مثل مصی علینژاد در کاخ الیزه دیدار کرد.
او ادامه داد: البته حتی در همان مقطع زمانی هم با سازمان این همراهی را نداشت، زیرا آنها چهرهای تروریستی دارند و به محض اینکه همراهی نشان دهند تحت فشار رقبای سیاسی خود قرار خواهند گرفت. به همین خاطر هیچ دولت رسمی با اینها ملاقاتی نداشته و حتی روابط اسرائیل با آنها هم در خفا بوده است.
مامور سابق وزارت اطلاعات گفت: «سازمان» و اعضای آن فسیل شدهاند و بنا بر شرایط تازه هیچ تغییر نکردهاند. وضعیت آنها از این جهت صد برابر بدتر از برخی از ماها است و در دوران بلوک شرق و بلوک غرب و جنبشهای چریکی باقی ماندهاند که نشانگر عدم تطبیق با شرایط فعلی است.
ناصر رضوی در پایان دربارهی چرایی انتساب ترور قاضی رازینی و قاضی مقیسه به «سازمان مجاهدین خلق» گفت: به جز این چه میتوان گفت؟ جز اینکه این اتفاق را به دشمن ارتباط داد چه میتوان کرد؟ وقتی که به دشمن ربط میدهند باید این دشمن را هم معرفی کنند. در نتیجه دشمن را «سازمان» معرفی میکنند، زیرا منفورتر است و هیچ تفاهمی با جامعه ندارد. بهتر است که در این موارد بیشتر بررسی شود و پس از بررسی به صورت دقیق توضیح داده شود.
او با تاکید بر این که «سازمان که پایگاه اجتماعی و مقبولیتی ندارد»، ادامه داد: سخت است که گفته شود عامل قتل دچار فقر بود، اگر اینطور باشد مورد تبدیل به معضل و مسئلهی خودمان میشود و به عملکردهای خودمان برمیگردد.