در دنیای امروز که علم و منطق در بسیاری از جنبههای زندگی اولویت دارند، هنوز هم داستانهایی وجود دارد که به مرزهای واقعیت و ماوراء نگاهی دارند. یکی از این حوزهها، جنگیری است. کشیش کارلوس مارتینز، که تخصص جنگیری دارد، در طول دو دهه گذشته به مواردی برخورد کرده است که به گفته خود ثابت میکند شیطان واقعی است. او در کتاب خود به نام “پروندههای جنگیری: داستانهای واقعی دربارهی شر و روشهای شکست دادن آن”، ترسناکترین تجربههای خود را به اشتراک گذاشته است.
تجربههای مواجهه با شیطان
کشیش مارتینز میگوید در بسیاری از جنگیریها شاهد رفتارهایی بوده که شباهت زیادی به صحنههای فیلم معروف “جنگیر” (۱۹۷۳) دارد. او معتقد است که در این فیلم، تنها چرخش ۳۶۰ درجه سر اغراق شده، اما سایر پدیدهها مانند تغییر چهره، معلق شدن در هوا و واکنشهای شدید نسبت به نمادهای دینی در واقعیت نیز دیده میشوند.
در یکی از مراسمهای جنگیری، زنی که تسخیر شده بود، توانست مردی با وزن بیش از ۱۳۰ کیلوگرم را به هوا پرتاب کند. او حتی قادر بود از فاصله ۱۲ متری پیچ یک کلید برق را باز کند و به خود آسیب برساند.
روایتهای ترسناک از تسخیر
چریل و مارک، زوجی جوان، پس از چندین سال تلاش نتوانستند بچهدار شوند. این ناکامی چریل را به افسردگی شدیدی کشاند و او شروع به خرید وسایل نوزاد کرد. اما به مرور به رفتارهای عجیب و ترسناکی پرداخت و باور پیدا کرد که روح موجودات مرده میتواند به او کمک کند باردار شود.
چریل شروع به جمعآوری حشرات مرده و حیوانات بزرگتر کرد و معتقد بود که این انرژی زندگی میتواند او را باردار کند. مارک، همسرش، نگران این وضعیت بود و تلاش کرد او را متوقف کند، اما چریل با پرداخت هزاران دلار به یک رمال همچنان به این باور ادامه میداد.
مارک یک روز چریل را تعقیب کرد و او را در حال خرید موشهای زنده دید. وقتی به خانه بازگشت، با صحنهای وحشتناک روبرو شد: چریل در کنار چند موش مرده ایستاده بود. مارک از این رفتار همسرش وحشت کرده بود و با او مقابله کرد. چریل با صدای عمیق و غیرطبیعی پاسخ داد و مارک به یک کشیش متدیست مراجعه کرد. کشیش به او توصیه کرد که به کاتولیکها مراجعه کند.
مارک با کشیش کارلوس مارتینز تماس گرفت و او وقتی چریل را دید، با زنی مواجه شد که به محض دیدن او گفت: “چرا این کشیش را اینجا آوردی؟” مراسم جنگیری آغاز شد و چریل در طول هشت جلسه تحت دعا و خواندن متون مقدس قرار گرفت و نشانههای تسخیر از بین رفتند.
آتشنشان تسخیر شده
جرمی، آتشنشانی جوان، به کشیش مارتینز مراجعه کرد و از رفتارهای عجیب و زخمهای بیدلیل شکایت داشت. جرمی در دوران کودکی با تخته ویجا بازی کرده بود و موجودی تاریک به او پیشنهاد داده بود که در ازای روحش، هرچه میخواهد به او بدهد.
کشیش مارتینز مراسم جنگیری را بر جرمی انجام داد و جرمی با تکرار کلماتی، شیطان را از بدن خود بیرون کرد. کشیش مارتینز میگوید: “لحظهای که جرمی مسیح را پذیرفت، همهچیز تغییر کرد و آرامش به چهرهاش بازگشت.”
ماجرای ترسناک جعبه موسیقی مرموز
یکی از اولین تجربیات پدر کارلوس مارتینز با نیروهای ناشناخته زمانی رخ داد که او برای تدریس انجیل به افغانستان سفر کرده بود. در آنجا با زنی آشنا شد که پس از آتشسوزی خانهاش، به خانه عموی خود نقل مکان کرده بود. اما از زمانی که او به این خانه آمد، حوادث غیرعادی و ترسناکی شروع به رخ دادن کردند.
زن به پدر مارتینز گفت که صداهای عجیبی از اتاقهای مجاور به گوش میرسد. صدای خشخش، زمزمههای غیرقابل فهم و حتی کسی که نام او را صدا میزند. علاوه بر این، وسایل خانه به طور ناگهانی جابهجا میشدند یا به زمین میافتادند و وسایل برقی بدون دخالت روشن و خاموش میشدند.
یکی از مواردی که زن را به شدت ناراحت میکرد، صدایی بود که از یک جعبه موسیقی در اتاق عمویش میآمد. این جعبه حتی زمانی که کلید کوک آن برداشته شده بود، همچنان صدا تولید میکرد.
پدر مارتینز در این خانه احساس ناخوشایندی داشت؛ حسی که او را به ترک آنجا ترغیب میکرد. او میگوید: “احساس میکردم هوا سنگین شده و چیزی علیه من است. انگار نیرویی نامرئی نمیخواست من آنجا باشم.”
زن به پدر مارتینز گفت: “این همان جعبه موسیقی است.” پدر مارتینز آن را از روی میز برداشت و برای اولین بار صدای عجیب متوقف شد. او جعبه را باز کرد تا علت صدا را بیابد، اما چیزی شگفتانگیز پیدا کرد.
داخل جعبه موسیقی خالی بود. هیچ قطعه مکانیکی، چرخدنده یا جای باتری در آن وجود نداشت.
پدر مارتینز جعبه موسیقی را با آب مقدس تبرک کرد و دعای تطهیر خواند. به گفته او، پس از این مراسم، تمامی حوادث غیرعادی در خانه پایان یافتند. زن دیگر هیچ صدایی نشنید و خانه به مکانی آرام تبدیل شد.
دیدگاههای علمی و روانشناسی
با وجود این داستانها، برخی دانشمندان معتقدند که چنین مواردی ممکن است ناشی از اختلالات روانی باشد. به گفته دکتر امین محمد گادیت، استاد روانپزشکی، بسیاری از بیماران که تصور میشد تسخیر شدهاند، پس از درمان با داروهای اعصاب بهبود یافتهاند. نظریههای دیگری نیز مطرح شدهاند که این پدیدهها را به عملکرد غیرطبیعی مغز یا باورهای فرهنگی مرتبط میدانند. در اینجا پزشکان توضیح دادهاند که چرا بعضی از افراد روح میبینند.