بمبافکنها همواره یکی از هولناکترین صحنههایی بودهاند که یک خلبان یا هدف زمینی ممکن است با آن مواجه شود. اگرچه تاریخ نبردهای هوایی تنها به حدود صد سال پیش بازمیگردد، اما از همان ابتدا بهوضوح به دو شاخه اصلی تقسیم شد: جنگندهها و بمبافکنها. با وجود پیشرفتهای چشمگیر در فناوریهای نظامی و سامانههای پشتیبانی الکترونیکی، مأموریتهای اصلی نیروی هوایی همچنان بر دو محور اصلی استوار است: نبرد هوایی و عملیات بمباران زمینی. از نخستین روزهای شکلگیری نیروی هوایی بهعنوان یک بازوی مستقل نظامی، بمبافکنها در خط مقدم عملیاتهای تهاجمی قرار داشتهاند.
در دوران آغازین هوانوردی نظامی، مأموریتهای بمباران هوایی بسیار پرخطر و مرگبار بودند. هواپیماهای اولیه بمبافکن، ماشینهای پرندهای سنگین و کند بودند که صرفاً برای حمل مقادیر زیادی مواد منفجره طراحی شده بودند و از نظر سرعت، چابکی و توان دفاعی در سطح پایینی قرار داشتند. به همین دلیل، اسکورت آنها تا رسیدن به هدف بهعهده جنگندهها بود. اما با پایان جنگ جهانی دوم، این معادله تغییر کرد.
سیر تحول بمبافکنها؛ از پرتاب نارنجک تا تسخیر آسمان
در سال ۱۹۴۱، بمبافکن B-24 Liberator وارد میدان نبرد شد؛ هواپیمایی که توانایی پرواز با سرعت ۴۶۶ کیلومتر بر ساعت را داشت. سه دهه بعد، در دهه ۱۹۷۰، بمبافکن پیشرفته B-1B Lancer طراحی شد تا جایگزین B-52 شود. این هواپیما قادر بود با سرعتی معادل ۲٫۲ ماخ (حدود ۲۷۱۷ کیلومتر بر ساعت) پرواز کند. در همین دوران، پروژههایی مانند Sukhoi T-4 در شوروی نیز دنبال میشدند—هواپیمایی که گفته میشد توانایی رسیدن به سرعت ۳ ماخ (۳۱۹۹ کیلومتر بر ساعت) را دارد، هرچند توسعه آن در سال ۱۹۷۵ متوقف شد.
در مجموع، بمبافکنها در مدتزمانی نسبتاً کوتاه، تحولی چشمگیر را تجربه کردهاند؛ تحولی که نهتنها امنیت خلبانان را افزایش داده، بلکه قدرت تخریبی آنها را نیز بهطرز قابلتوجهی ارتقا داده و تهدیدی جدی برای اهداف زمینی بهشمار میآیند.

North American XB-70 Valkyrie
شرکت North American Aviation یکی از پیشگامان فناوریهای نوین پروازی در قرن بیستم بود. این شرکت که در دهه ۱۹۶۰ منحل شد، امروزه از طریق مجموعهای از ادغامها و خریدها، تحت مالکیت بوئینگ قرار دارد. با اینکه XB-70 Valkyrie هیچگاه با تسلیحات جنگی خود وارد میدان نبرد نشد، همچنان سریعترین بمبافکن تاریخ محسوب میشود. این هواپیما در دهه ۱۹۵۰ بهعنوان یک بمبافکن هستهای با سرعتی خیرهکننده طراحی شد و میتوانست به سرعت ۳٫۱ ماخ (۳,۳۱۰ کیلومتر بر ساعت) برسد.
این هواپیما پنجمین هواپیمای سریع تاریخ است؛ پس از نمونههایی چون X-15 (هواپیمای فضایی ساخت North American که برخی خلبانانش به شهرتی بیسابقه رسیدند) و SR-71 Blackbird ساخت لاکهید مارتین.

در نهایت، XB-70 فقط به پروازهای آزمایشی و استفاده توسط ناسا محدود شد، چرا که تا زمان آماده شدن آن برای مأموریتهای عملیاتی، موشکهای بالستیک و تاکتیکهای پدافند هوایی پیشرفته، اهمیت بمبافکنهای مافوق صوت را زیر سؤال برده بودند.
با این حال، طراحیهای پیشرفته و منحصربهفرد این هواپیما همچنان شگفتانگیز است. قسمت جلوی دماغه هواپیما مانند گردن یک درنا به سمت بالا خم میشود و بالهای آن بهصورت لولا طراحی شدهاند تا هنگام برخاستن، لیفت ایجاد کنند و سپس به سمت پایین جمع شوند تا هواپیما بتواند روی موج ضربهای ایجادشده در سرعتهای بالا پرواز کند. طول این غول پرنده نزدیک به ۶۰ متر بود.

General Dynamics F-111 Aardvark
F-111 Aardvark نیز یک بمبافکن آمریکایی بود، با این تفاوت که برخلاف XB-70، این پرنده واقعاً وارد مأموریتهای رزمی شد. برخلاف تصور رایج از یک بمبافکن غولپیکر با فضای بار زیاد، F-111 بیشتر شبیه به یک جت جنگنده طراحی شده بود. این هواپیما که در دهه ۱۹۶۰ ساخته شد، از سال ۱۹۶۷ وارد خدمت نیروی هوایی ایالات متحده گردید و نماد آغاز انقلابی در طراحی هواپیماهای نظامی به شمار میرفت.
هواپیمای گشت دریایی P-3 Orion با طراحی کلاسیک خود، پنج سال پیش از آنکه F-111 وارد میدان شود، در حال خدمت بود. مدت کوتاهی پس از آن، هواپیمای S-3A Viking نیز به ناوهای هواپیمابر نیروی دریایی ایالات متحده تحویل داده شد تا با هدف شکار زیردریاییها در دریا و ارائهی قابلیتهای عملیاتی بیشتر در قالبی کوچکتر بهکار گرفته شود. این جنگنده-بمبافکن در عملیاتهای آمریکا علیه عراق و لیبی در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ نقشآفرینی کرد و همچنان در نیروی هوایی استرالیا مورد استفاده است.

F-111 نخستین هواپیمای تولیدی جهان بود که از بالهای متغیر بهره میبرد. این ویژگی به آن امکان میداد در حین پرواز، زاویه بالها را برای سرعت، آیرودینامیک بهتر یا کاهش آشکارسازی راداری تنظیم کند. از دیگر ویژگیهای مهم آن، توانایی پرواز سریع در ارتفاع پایین با کمک رادار تعقیبکننده عوارض زمین بود.
حداکثر سرعت این هواپیما حدود ۲٫۲ ماخ (۲,۷۱۷ کیلومتر بر ساعت) بود، هرچند برخی منابع آن را کمی کمتر، حدود ۲,۳۳۷ کیلومتر بر ساعت گزارش کردهاند. برد پروازی آن نیز نزدیک به ۵,۰۰۰ کیلومتر بود که آن را به یک ابزار مؤثر برای حملات دقیق و سریع در عمق خاک دشمن تبدیل میکرد.

Tupolev Tu-160 White Swan یا Blackjack
با نگاهی به بازیگر اصلی دیگر در دوران جنگ سرد و فضای رقابتهای تسلیحاتی و هراس ژئوپلیتیکی، اتحاد جماهیر شوروی نیز بهطور قابل درکی یک بمبافکن سریع در زرادخانهاش داشت. بمبافکن Tupolev Tu-160 که در داخل روسیه با لقب «قوی سفید» و در سامانه نامگذاری ناتو با اسم رمز Blackjack (مشابه نامگذاری MiG-29 به Fulcrum) شناخته میشود، نسبتاً دیر وارد میدان نبرد شد و در سال ۱۹۸۷ به خدمت وارد گردید. این بمبافکن در واپسین سالهای حیات اتحاد شوروی توسعه یافت و تنها ۳۵ فروند از آن ساخته شد؛ با این حال، از نظر فنی شاهکاری بینظیر بود. این هواپیما آخرین بمبافکن استراتژیک طراحیشده در دوران شوروی است و میتواند به حداکثر سرعت ۲٫۰۵ ماخ (۲,۵۳۱ کیلومتر بر ساعت) برسد، هرچند برخی منابع سقف سرعت آن را ۲,۱۹۶ کیلومتر بر ساعت عنوان کردهاند. حتی با این برآورد محافظهکارانه نیز، Tu-160 سومین بمبافکن سریع جهان بهشمار میرود.

گفته میشود هماکنون حدود ۱۶ فروند از Tu-160ها در نیروی هوایی استراتژیک روسیه باقی ماندهاند. این هواپیما قابلیتهای گستردهای دارد که همچنان آن را بهعنوان ابزاری بازدارنده در برابر درگیریهای احتمالی حفظ کرده است.
Tu-160 برای حمل تسلیحات هستهای در ارتفاع بالا طراحی شده و میتواند به سقف پروازی بیش از ۵۲٬۰۰۰ فوت (۱۵٬۸۰۰ متر) برسد. برد پروازی آن بدون نیاز به سوختگیری هوایی، حدود ۷٬۶۴۰ مایل (۱۲٬۲۹۷ کیلومتر) است، که تقریباً معادل پرواز رفتوبرگشت بین سنپترزبورگ و نیویورک است. این بمبافکن تنها بمبافکن روسی است که قابلیت حمل تسلیحات دفاعی نیز دارد و میتواند تا ۱۳ موشک کروز را به همراه تسلیحات متعارف حمل کند.

Dassault Mirage IV
Mirage IV بمبافکن هستهای ساخت کمپانی داسو، فرانسه است که در سال ۱۹۶۴ برای گشتزنی در آسمان اروپا معرفی شد. تا به امروز، این تنها هواپیمای اروپایی است که میتواند بیش از ۳۰ دقیقه در سرعت ۲ ماخ پرواز مداوم داشته باشد. همانطور که نوآوریهای نظامی آمریکا برای مقابله با قدرت شوروی پیش میرفتند، توسعه Mirage IV نیز پاسخی به بحران کانال سوئز در اکتبر ۱۹۵۶ بود. تنها پنج ماه بعد از آن بحران، شرکت داسو و دولت فرانسه مشخصات این بمبافکن را نهایی کردند.
این هواپیما بر اساس طرح و قالب Mirage III ساخته شد، اما با ارتقاءهای گسترده، از جمله مقاومسازی کامل بدنه در برابر گرما، برای رسیدن به الزامات سرعت بالا طراحی شد. در نهایت، این بمبافکن استراتژیک جدید طبق برنامه تحویل داده شده و طی چهار سال، هر ماه دو فروند به نیروی هوایی فرانسه تحویل داده میشد.

Mirage IV جایگاه فرانسه را در حوزه حملات هوایی دگرگون کرد و در صورت نیاز، توان واقعی انتقال تسلیحات هستهای به هدف را فراهم آورد. این هواپیما تا سال ۲۰۰۵ در خدمت باقی ماند و جایگاهش در راهبرد نظامی فرانسه را تثبیت کرد. سقف سرعت این بمبافکن حدود ۱,۴۵۰ مایل در ساعت (۲,۳۳۳ کیلومتر بر ساعت) است، که آن را – بسته به منابع مختلف – شاید به دومین بمبافکن سریع جهان تبدیل کند.

Convair B-58 Hustler
B-58 Hustler یک اثر هنری واقعی در صنعت هوافضاست. این بمبافکن نخستین پروازش را در سال ۱۹۵۶ انجام داد و نخستین بمبافکن مافوق صوت نیروی هوایی ایالات متحده محسوب میشود. طراحی ظاهری آن به سبک «کمر زنبوری» است و یک محفظه تسلیحات بزرگ در زیر بدنه اصلی دارد. این محفظه معمولاً برای نگهداری تسلیحات هستهای، تجهیزات شناسایی و سوخت اضافی بهکار میرفت تا هواپیما بتواند در طول مأموریت مدت بیشتری در پرواز باقی بماند.
این هواپیما ستون فقرات استراتژی برتری هوایی آمریکا بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ بود و در طول خدمت خود ۱۹ رکورد سرعت و ارتفاع را شکست. شرکت Convair در مجموع ۱۱۶ فروند از آن ساخت که ۸۶ فروند از آنها وارد خدمت شدند.

برد پروازی این بمبافکن بدون سوختگیری هوایی حدود ۴٬۴۰۰ مایل (۷٬۰۸۱ کیلومتر) بود و میتوانست تا سقف ارتفاع ۶۴٬۸۰۰ فوت (۱۹٬۷۴۵ متر) پرواز کند. این بمبافکن سرعتی در حدود ۱,۳۲۵ مایل در ساعت (۲,۱۳۲ کیلومتر بر ساعت) داشت و در شرایط ایدهآل میتوانست از سرعت ۲ ماخ نیز فراتر رود. طراحی Hustler مبتنی بر بالهای دلتا شکل و بدنهای صیقلی و مقاوم در برابر گرما بود.
B-58 علاوه بر قابلیت بمباران در ارتفاع بالا، توانایی پرواز در ارتفاع پایین و انجام حملات تاکتیکی را نیز داشت. با این حال، دوره خدمت آن کوتاه بوده و پیش از دهه ۱۹۷۰ کنار گذاشته شد.










